سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
ادبیات فارسی
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 9347
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
ادبیات فارسی
مدرسه ما

........... لوگوی خودم ...........
ادبیات فارسی
............. بایگانی.............
مهر 1388

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • بیوگرافی استاد والا مقام استاد شهریار...

  • نویسنده : مدرسه ما:: 88/8/19:: 6:38 عصر

    سلام...

    به این فکر افتادم که بعد از دو شعر زیبا از دو شاعر گران قدر ایران پر گهر ما بهتر است که کمی درباره زندگینامه ها و نحوه زندگی شاعران بزرگ صحبت کنیم....

    از استاد گران قدر استاد شهریار شروع میکنم:

    محمدحسین بهجت خشکنابی تبریزی ، متخلص به شهریار از نام آوران شعر فارسی در روزگار ماست. او فرزند حاج میرزا آقا خشکنابی است که در سال 1285 خورشیدی در تبریز زاده شد. شهریار تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در در تبریز گذراند و سپس راهی تهران شد.

    در دارالفنون درس خواند و آنگاه ، به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران رفت.ام به سبب یک رویداد عاشقانه، درس و بحث را رها کرد و به خدمات دولتی روی آورد. شهریار در آغاز در اداره ثبت اسناد مشغول به کار شد (1310سال) پس از چندی به نیشابور رفت و دو سالی نیز در مشهد گذرانید.آنگاه به تهران آمد و به خدمت در شهرداری مشغول شد و سال بعد به بانک کشاورزی انتقال یافت و تا روزگار بازنشستگی در آنجا مشغول به کار بود. شهریار در آغاز (بهجت) تخلص می کرد و پس از آن، شهریار را برای تخلص خویش برگزید.

     

    حال شعر زیبایی رو از این شاعر بزرگ می گذارم....

     

    یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم                     تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

    تو جگرگوشه هم از شیر گرفتی و هنوز                  من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

    خوندل می خورم و چشم نظر بازم جام                    جرمم اینست که صاحبدل و صاحب نظرم

    من که با عشق نراندم به جوانی هوسی                 هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم

    پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت                پدر عشق بسوزد ،  که درآمد پدرم

    عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر                عجبا ! هیچ نیرزد که بی سیم و زرم

    هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود                        که به بازار تو ، کاری نگشود از هنرم

    سیزده را همه عالم به در امروز از شهر              من که خود سیزدهم ، از همه عالم به درم

    تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم                   گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

    تو ازآن دگری ، رو که مرا یاد تو بس                  خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

    از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر                 شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

    خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت              شهریارا ! چه کنم؟ لعلم و والا گهرم

     


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ